1 . لازم
[صفت]

requisite

/ˈrɛkwəzət/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more requisite] [حالت عالی: most requisite]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 لازم مورد نیاز

معادل ها در دیکشنری فارسی: لازم‌الاجرا لازم
مترادف و متضاد requirement
  • 1.He learned the requisite skills for the job.
    1. او مهارت های لازم برای شغل را یاد گرفت.
  • 2.Here is the list of requisite courses for the master's degree in biology.
    2. این لیست دروس لازم برای کارشناسی ارشد زیست شناسی است.
  • 3.The requisite number of countries have now ratified the convention.
    3. تعداد لازمی از کشورها اکنون توافقنامه را به تصویب رسانده اند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان