خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . وارونه
2 . ارتجاعی
[صفت]
retrograde
/ɹˌɛtɹoʊɡɹˈeɪd/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more retrograde]
[حالت عالی: most retrograde]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
وارونه
معکوس
1.These satellites move in retrograde orbits.
1. این ماهوارهها در مدارهای وارونه حرکت میکنند.
2
ارتجاعی
عقبرونده، پسرونده
معادل ها در دیکشنری فارسی:
قهقرایی
disapproving
formal
1.The closure of the factory is considered as a retrograde step.
1. بستهشدن کارخانه یک قدم پسرونده [روبهعقب] محسوب میشود.
تصاویر
کلمات نزدیک
retrogradation
retroactive
retro
retriever
retrieve
retrospect
retrospective
retry
return
return a book to the library
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان