خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . دور (موتور)
2 . دور برداشتن
3 . گاز دادن
[اسم]
rev
/rev/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
دور (موتور)
گردش، چرخش
[فعل]
to rev
/rev/
فعل گذرا
[گذشته: revved]
[گذشته: revved]
[گذشته کامل: revved]
صرف فعل
2
دور برداشتن
سرعت گرفتن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
دور برداشتن
3
گاز دادن
دور موتور را زیاد کردن
1.The taxi driver revved up his engine.
1. راننده تاکسی دور موتورش را زیاد کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
reuse
reusable
reunite
reunion
reunification
rev up
revalue
revamp
reveal
revealed
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان