خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . اسبسواری
[اسم]
riding
/ˈraɪdɪŋ/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
اسبسواری
سواری
معادل ها در دیکشنری فارسی:
سواری
مترادف و متضاد
horse riding
horseback riding
1.riding boots
1. چکمههای اسبسواری
تصاویر
کلمات نزدیک
ridiculously excited
ridiculously
ridiculous
ridicule
ridge
rife
riffraff
rifle
rifle range
rifleman
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان