[اسم]

ridicule

/ˈrɪdɪkjuːl/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 تمسخر سخره، استهزا

معادل ها در دیکشنری فارسی: استهزا تمسخر ریشخند
[فعل]

to ridicule

/ˈrɪdɪkjuːl/
فعل گذرا
[گذشته: ridiculed] [گذشته: ridiculed] [گذشته کامل: ridiculed]

2 مسخره کردن مورد تمسخر قرار دادن

معادل ها در دیکشنری فارسی: تمسخر کردن ریشخند کردن مسخره کردن
مترادف و متضاد make fun of mock
  • 1.The other students ridicule Peter’s foreign accent.
    1. بقیه دانش‌آموزها لهجه خارجی "پیتر" را مسخره می‌کنند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان