خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . آبکشی کردن
2 . رنگ مو
3 . آبکشی
[فعل]
to rinse
/rɪns/
فعل گذرا
[گذشته: rinsed]
[گذشته: rinsed]
[گذشته کامل: rinsed]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
آبکشی کردن
آب کشیدن، شستن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
آب کشیدن
1.First apply shampoo to hair and then rinse thoroughly.
1. ابتدا موهایتان را شامپو بزنید سپس کاملا موها را آبکشی کنید.
[اسم]
rinse
/rɪns/
قابل شمارش
2
رنگ مو
1.a blue rinse
1. رنگ موی آبی
3
آبکشی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
آبکشی
تصاویر
کلمات نزدیک
rink
ringtone
ringside
ringmaster
ringlet
rinse off
rio de janeiro
rios
riot
riot gear
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان