خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بیگودی
2 . غلتک
3 . سبزقبا (پرندهشناسی)
[اسم]
roller
/ˈroʊlər/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
بیگودی
1.Her hair was in rollers.
1. او موهایش را بیگودی بسته بود.
heated rollers
بیگودیهای داغ شده
2
غلتک
غلتانک
معادل ها در دیکشنری فارسی:
غلتک
the heavy steel rollers under the conveyor belt
غلتکهای سنگین فولادی زیر تسمه نقاله
3
سبزقبا (پرندهشناسی)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
سبزقبا
تصاویر
کلمات نزدیک
rolled-up
roll-on/roll-off
roll-away
roll up
roll out the red carpet
roller coaster
roller coaster of emotions
roller skate
roller skating
rollerball pen
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان