1 . بیگودی 2 . غلتک 3 . سبزقبا (پرنده‌شناسی)
[اسم]

roller

/ˈroʊlər/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 بیگودی

  • 1.Her hair was in rollers.
    1. او موهایش را بیگودی بسته بود.
heated rollers
بیگودی‌های داغ شده

2 غلتک غلتانک

معادل ها در دیکشنری فارسی: غلتک
the heavy steel rollers under the conveyor belt
غلتک‌های سنگین فولادی زیر تسمه نقاله

3 سبزقبا (پرنده‌شناسی)

معادل ها در دیکشنری فارسی: سبزقبا
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان