خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ریشهکرده
2 . قوی و مستحکم
3 . در جای خود خشکشده (از ترس)
[صفت]
rooted
/ˈrutəd/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more rooted]
[حالت عالی: most rooted]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
ریشهکرده
ریشهدار
1.His problems are deeply rooted in his childhood experiences.
1. مشکلات او عمیقاً ریشه در تجربههای کودکیاش دارد.
2
قوی و مستحکم
3
در جای خود خشکشده (از ترس)
مبهوت، میخکوب
تصاویر
کلمات نزدیک
root vegetable
root up
root to
root crops
root cause
rope
rope ladder
ropy
rory
rosa
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان