خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . رد چرخ (ماشین سنگین)
2 . یکنواختی
[اسم]
rut
/rʌt/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
رد چرخ (ماشین سنگین)
1.It was difficult to walk in the muddy ruts left by the tractor.
1. راه رفتن در رد چرخهای گلی که توسط تراکتور ایجاد شده بود، دشوار بود.
2
یکنواختی
روتین
1.I gave up my job because I felt I was stuck in a rut.
1. من از کارم استعفا دادم چون احساس کردم در یکنواختی گیر افتادهام [اسیر یکنواختی شدهام].
تصاویر
کلمات نزدیک
rusty
rustproof
rustling
rustler
rustle up
rutabaga
ruth
ruthless
ruthlessly
ruthlessness
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان