خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . سالاد
[اسم]
salad
/ˈsæləd/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
سالاد
معادل ها در دیکشنری فارسی:
سالاد
1.Serve the risotto with a mixed salad.
1. ریزوتو را همراه با سالاد مخلوط سرو کنید.
2.Toss the salad with oil and vinegar.
2. سالاد را با روغن و سرکه میل کنید.
a salad bowl
یک کاسه سالاد
تصاویر
کلمات نزدیک
salacious
saker falcon
sake
saint’s day
saintly
salad bar
salad bowl
salad cream
salad dressing
salad servers
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان