خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . قابلمه
[اسم]
saucepan
/ˈsɔːspæn/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
قابلمه
دیگ
معادل ها در دیکشنری فارسی:
قابلمه
مترادف و متضاد
pot
1.An expensive saucepan
1. قابلمه گران قیمت
تصاویر
کلمات نزدیک
sauce
satyr
saturnine
saturn
saturday
saucer
saucily
saucy
saudi
saudi arabia
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان