خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . اثر زخم
[اسم]
scab
/skæb/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
اثر زخم
جای زخم
1.Chase had black eyes and old injuries that were healing with scabs.
1. "چیس" زیر چشم هایش سیاه بود و زخم های قدیمی داشتند با به جا گذاشتن اثر خوب می شدند.
تصاویر
کلمات نزدیک
saying
say-so
say under one's breath
say prayers
say a mouthful
scabbard
scabies
scaffold
scaffolding
scalar
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان