خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . اجمالی نگاه کردن
2 . اسکن کردن (کامپیوتر، پزشکی)
3 . اسکن
[فعل]
to scan
/skæn/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: scanned]
[گذشته: scanned]
[گذشته کامل: scanned]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
اجمالی نگاه کردن
(سریع) بررسی کردن
to scan something for something
چیزی را برای (یافتن) چیزی سریع بررسی کردن
I scanned the list quickly for my name.
من لیست را برای پیدا کردن اسمم سریع بررسی کردم.
to scan something
به چیزی اجمالی نگاه کردن
Scan the newspaper article quickly and make a note of the main points.
اجمالی نگاهی به مقاله روزنامه بینداز و از مطالب اصلی آن یادداشتبرداری کن.
to scan through something (for something)
به چیزی اجمالی نگاه کردن (برای یافتن چیزی)
I scanned through the booklet but couldn't find the address.
من اجمالی به کتابچه نگاه کردم، اما نتوانستم آدرس را پیدا کنم.
2
اسکن کردن (کامپیوتر، پزشکی)
to scan something
چیزی را اسکن کردن
1. Their brains are scanned so that researchers can monitor the progress of the disease.
1. مغزهای آنها اسکن میشود تا محققین بتوانند روند پیشرفت بیماری را مشاهده کنند.
2. This software is designed to scan all new files for viruses.
2. این نرمافزار برای اسکن کردن تمام فایلهای جدید برای ویروسیابی طراحی شدهاست.
[اسم]
scan
/skæn/
قابل شمارش
3
اسکن
عکس برداری (پزشکی)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
اسکن
1.The scan showed that she was expecting twins.
1. عکسبرداری نشان داد که او دو قلو باردار است.
2.to have a brain scan
2. از مغز اسکن گرفتن
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
scampi
scamper
scaly anteater
scalpel
scalp
scanner
scantily
scanty
scapula
scar
کلمات نزدیک
scampi
scamper
scamp
scam
scaly
scandal
scandal sheet
scandalize
scandalous
scandinavian
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان