خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . خشکاندن
[فعل]
to scorch
/skɔrʧ/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: scorched]
[گذشته: scorched]
[گذشته کامل: scorched]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
خشکاندن
(به آرامی) سوزاندن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
سوزاندن
formal
مترادف و متضاد
burn
dry up
1.Farmers reported that their wheat was being scorched by the fierce rays of the sun.
1. به گزارش کشاورزان، گندمهایشان به خاطر اشعههای شدید خورشید خشک شده است.
2.The hot iron scorched the tablecloth.
2. اتوی داغ، رومیزی را سوزاند.
تصاویر
کلمات نزدیک
scops owl
scope
scooter
scooped
scoop
scorched
scorched-earth policy
scorching
scorching hot
score
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان