خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . فیلمنامه
2 . پردازهنویسی
3 . خط
4 . فیلمنامه نوشتن
[اسم]
script
/skrɪpt/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
فیلمنامه
سناریو
معادل ها در دیکشنری فارسی:
سناریو
فیلمنامه
1.That line isn't in the original script.
1. آن دیالوگ در فیلمنامه اصلی نیست.
2
پردازهنویسی
اسکریپتنویسی
specialized
3
خط
دستخط
معادل ها در دیکشنری فارسی:
خط
[فعل]
to script
/skrɪpt/
فعل گذرا
[گذشته: scripted]
[گذشته: scripted]
[گذشته کامل: scripted]
صرف فعل
4
فیلمنامه نوشتن
1.The series was scripted to appeal to an international audience.
1. فیلمنامه سریال طوری نوشته شده بود که به سلیقه ی مخاطب بین المللی خوش بیاید.
تصاویر
کلمات نزدیک
scrimmage
scribe
scribbler
scribbled
scribble
scripture
scriptwriter
scroll
scroll bar
scrollbar
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان