Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . باعجله نوشتن
2 . خطخطی کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to scribble
/ˈskrɪbl/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: scribbled]
[گذشته: scribbled]
[گذشته کامل: scribbled]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
باعجله نوشتن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
قلم زدن
مترادف و متضاد
scrawl
1.He scribbled a note to his sister before leaving.
1. او قبل از رفتن باعجله برای خواهرش یادداشتی نوشت.
2.She scribbled down her phone number and put it into his hand.
2. او شماره تلفنش را باعجله نوشت و آن را در دستان او قرار داد.
2
خطخطی کردن
1.The children scribbled in my book.
1. بچهها کتاب من را خطخطی کردند.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
screwdriver
screwball
screw up
screw auger
screw
script
scripture
scriptwriter
scrod
scroll
کلمات نزدیک
screwy
screwed-up
screwdriver
screwball
screw-top jar
scribbled
scribbler
scribe
scrimmage
script
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان