خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بخش
[اسم]
section
/ˈsek.ʃən/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
بخش
قسمت، ناحیه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بخش
برش
دایره
قسمت
باب
مترادف و متضاد
district
part
quarter
segment
1.He lived in a poor section of town.
1. او در منطقه فقیرنشین شهر زندگی میکرد.
2.the sports section of the newspaper
2. بخش ورزشی روزنامه
3.the tail section of an aircraft
3. قسمت عقبی یک هواپیما
تصاویر
کلمات نزدیک
sectarianism
sectarian
sect
secretly
secretive
sectional
sector
secular
secularism
secure
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان