خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . سدان
[اسم]
sedan
/səˈdæn/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
سدان
اتومبیل سواری
معادل ها در دیکشنری فارسی:
اتومبیل سواری
1.We need a full-size sedan.
1. ما به یک سدان بزرگ نیاز داریم.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
sedalia
security system
security staff
security shirt
security service
sedan chair
sedate
sedately
sedateness
sedation
کلمات نزدیک
security service
security guard
security council
security check
security alarm
sedate
sedately
sedation
sedative
sedentary
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان