خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . خودیاری
[اسم]
self-help
/ˈsɛlfˈhɛlp/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
خودیاری
معادل ها در دیکشنری فارسی:
خودیاری
1.When I suffered from depression I went to a self-help group.
1. وقتی که دچار افسردگی بودم [زمانی که از افسردگی رنج میبردم] به یک گروه خودیاری رفتم.
تصاویر
کلمات نزدیک
self-harm
self-government
self-governing
self-fulfillment
self-fertilization
self-image
self-immolation
self-important
self-imposed
self-indulgence
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان