خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . سالخورده
[صفت]
senile
/ˈsiːnaɪl/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more senile]
[حالت عالی: most senile]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
سالخورده
فرتوت
معادل ها در دیکشنری فارسی:
خرفت
سالخورده
سالمند
مترادف و متضاد
infirm
weak
1.I think she's going senile.
1. من فکر می کنم او دارد فرتوت می شود.
تصاویر
کلمات نزدیک
senegal
sending-off
sender
send-off
send up
senile dementia
senility
senior
senior aircraftman
senior chief petty officer
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان