Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . استراحتگاه جادهای
2 . پمپ بنزین
[اسم]
service station
/ˈsɜːrvɪs steɪʃn/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
استراحتگاه جادهای
استراحتگاه میانراهی
1.They arrived at a service station with a lot of wrecked cars and talked to a one-eyed attendant.
1. آنها با ماشینهای خراب زیادی به استراحتگاه جادهای رسیدند و با متصدی یکچشم آنجا حرف زدند.
توضیح درباره واژه service station
واژه service station به استراحتگاه جادهای میانراهی گفته میشود که معمولا در جادههاست و دارای پمپ بنزین، سوپرمارکت یا رستوران و سرویس بهداشتی است.
2
پمپ بنزین
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پمپ بنزین
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
service staff
service routine
service road
service provider
service program
service stripe
serviceability
serviceable
serviceableness
serviceman
کلمات نزدیک
service road
service provider
service industry
service charge
service center
serviceable
serviceman
servicewoman
servicing
serviette
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان