خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . لرزان
[صفت]
shaky
/ˈʃeɪki/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: shakier]
[حالت عالی: shakiest]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
لرزان
متشنج، سست
معادل ها در دیکشنری فارسی:
متزلزل
لرزان
1.Her voice sounded shaky on the phone.
1. صدای او پشت تلفن متشنج به نظر می رسید.
2.The old man was very shaky on his feet.
2. پیرمرد روی پاهایش لرزان ایستاده بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
shakeup
shakespeare
shakeout
shaken
shake-up
shaky start
shale
shall
shall i fry the fish?
shall i push the car?
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان