خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . توالت
2 . سطل آشغال
3 . آدم عوضی
4 . اتومبیل قراضه
5 . چیز داغان و بیارزش
6 . دور انداختن
7 . اخراج کردن
8 . رد کردن
[اسم]
shitcan
/ʃˈɪtkæn/
قابل شمارش
1
توالت
culturally sensitive
informal
مترادف و متضاد
toilet
1.The shitcan is all blocked up again! We'll need to call a plumber this time, I think.
1. توالت دوباره گرفته است! این دفعه فکر کنم باید با یک لولهکش تماس بگیریم.
2.Tom's still on the shitcan, so you'll have to wait a bit longer.
2. "تام" هنوز توالت است، بنابراین باید کمی بیشتر صبر کنی.
2
سطل آشغال
آشغالدانی
culturally sensitive
informal
مترادف و متضاد
trash can
1.Just throw all this stuff in the shitcan.
1. فقط همه این چیزها را داخل سطل آشغال بینداز.
2.The shitcan smells like shit.
2. سطل آشغال بوی گه میدهد.
3
آدم عوضی
آدم گه
culturally sensitive
informal
offensive
مترادف و متضاد
shitbag
1."She used the money from the donations to pay for a weekend in Las Vegas." "Wow, what a shitcan!"
1. «او از پولهای اهداشده، هزینه یک آخر هفته در لاسوگاس را پرداخت کرد.» «وای، عجب آدم عوضیای!»
4
اتومبیل قراضه
ابوقراضه
culturally sensitive
informal
مترادف و متضاد
shitbox
1.My car is a total shitcan.
1. اتومبیل من کاملاً یک ابوقراضه است.
5
چیز داغان و بیارزش
جای بد و ناخوشایند، بیغوله
culturally sensitive
informal
مترادف و متضاد
shitbox
1.I really need to get a new computer. This old shitcan barely works anymore!
1. واقعاً باید یک رایانه جدید بگیرم. این چیز داغان قدیمی دیگر بهزور کار میکند!
2.My girlfriend lives in a real shitcan.
2. دوست دخترم در یک بیغوله زندگی میکند.
[فعل]
to shitcan
/ʃˈɪtkæn/
فعل گذرا
[گذشته: shitcanned]
[گذشته: shitcanned]
[گذشته کامل: shitcanned]
صرف فعل
6
دور انداختن
داخل سطل آشغال انداختن
culturally sensitive
informal
مترادف و متضاد
discard
dispose
throw out
1.Can we please just shitcan these old newspapers?
1. میتوانیم این روزنامههای قدیمی را دور بیندازیم لطفاً؟
7
اخراج کردن
culturally sensitive
informal
مترادف و متضاد
dismiss
fire
1.I can't believe they shitcanned her for such a trivial mistake.
1. باورم نمیشود که او را بهخاطر اشتباهی چنین ناچیز اخراج کردند.
8
رد کردن
نپذیرفتن
culturally sensitive
informal
مترادف و متضاد
reject
1.The boss keeps shitcanning all these great ideas I've been proposing.
1. رئیس مدام همه ایدههای عالیای را که من پیشنهاد دادهام، رد میکند.
تصاویر
کلمات نزدیک
shitbag
shitwork
shit stain
shit on
shit happens
shithook
shit-stirrer
freshen up
think shit doesn't stink
tough shit
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان