خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . معتاد به خرید
[اسم]
shopping problem
/ˈʃɑpɪŋ ˈprɑbləm/
قابل شمارش
1
معتاد به خرید
مترادف و متضاد
shopaholic
1.She has a shopping problem.
1. او معتاد به خرید است.
تصاویر
کلمات نزدیک
shopping precinct
shopping mall
shopping list
shopping centre
shopping center
shopping spree
shopping trolley
shore
shore up
shoreline
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان