1 . دوش 2 . رگبار (باران یا برف) 3 . جشن 4 . دوش گرفتن 5 . باریدن
[اسم]

shower

/ˈʃɑʊər/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 دوش حمام

معادل ها در دیکشنری فارسی: دوش
to have/take a shower
دوش گرفتن
  • I want to take a quick shower before we go out.
    می‌خواهم قبل از اینکه بیرون برویم، یک دوش سریع بگیرم.
in the shower
در حمام
  • He likes to sing in the shower.
    او دوست دارد در حمام [زیر دوش] آواز بخواند.
کاربرد اسم shower به معنای دوش و حمام
اسم shower در مفهوم "دوش" هم اشاره دارد به وسیله‌ای در حمام که از آن، آب به‌صورت قطره‌ای افشانه می‌شود و هم به عمل شستن خود زیر آن وسیله و حمام کردن. اسم shower در مفهوم "حمام" به خود حمام به عنوان یک مکان اشاره دارد. مثال:
".He likes to sing in the shower" (او دوست دارد در حمام آواز بخواند.)

2 رگبار (باران یا برف) بارش

معادل ها در دیکشنری فارسی: رگبار
مترادف و متضاد drizzle fall
  • 1.There were showers on and off all afternoon.
    1. تمام بعدازظهر رگبارهایی می‌آمد و قطع می‌شد.
a snow shower
رگبار برف
کاربرد اسم shower به معنای رگبار
اسم shower در مفهوم "رگبار"، به بارش زیاد و معمولا کوتاه‌مدت باران، برف و تگرگ نسبت داده می‌شود. مثال:
"a snow shower" (رگبار برف)

3 جشن مهمانی

مترادف و متضاد party
a baby/bridal shower
جشن به دنیا آمدن بچه/قبل از عروسی
کاربرد اسم shower به معنای جشن و مهمانی
اسم shower در مفهوم "جشن" و "مهمانی" در امریکا به نسبت بریتانیا بیشتر کاربرد دارد. این جشن به مناسبت عروسی یک زن و هدیه دادن به او و یا برای هدیه دادن به زنی که باردار است، برگزار می‌شود. مثال:
"a baby shower" (جشن به دنیا آمدن بچه)
"a bridal shower" (یک جشن قبل از عروسی)
[فعل]

to shower

/ˈʃɑʊər/
فعل ناگذر
[گذشته: showered] [گذشته: showered] [گذشته کامل: showered]

4 دوش گرفتن حمام کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: دوش گرفتن
مترادف و متضاد bathe wash
  • 1.We all showered before breakfast.
    1. ما همه قبل از صبحانه دوش گرفتیم.
کاربرد فعل shower به معنای دوش گرفتن
معادل فارسی فعل shower "دوش گرفتن" است. این فعل عمل شستن زیر دوش آب را در حمام توصیف می‌کند. در واقع همان حمام کردن به‌صورت سرپا (و نه در وان) است.

5 باریدن ریختن

مترادف و متضاد drizzle fall rain
to shower (down) on somebody/something
روی سر کسی/چیزی باریدن
  • Volcanic ash showered down on the town after the eruption.
    خاکستر آتش‌فشانی بعد از فوران بر سر شهر بارید.
to shower somebody with something
روی سر کسی چیزی ریختن
  • The bride and groom were showered with rice as they left the church.
    وقتی عروس و داماد از کلیسا خارج شدند، روی سرشان برنج ریخته شد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان