خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . چروکیده کردن
[فعل]
to shrivel
/ˈʃrɪvl/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: shriveled]
[گذشته: shriveled]
[گذشته کامل: shriveled]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
چروکیده کردن
خشک کردن
1.The hot weather had shrivelled the grapes in every vineyard.
1. هوای داغ انگورهای همه تاکستانها را چروکیده کرد.
2.The leaves on the plant had shrivelled up from lack of water.
2. برگهای گیاه به خاطر کمبود آب خشک شدند.
تصاویر
کلمات نزدیک
shrinkage
shrink-wrapping
shrink-wrapped
shrink from
shrink
shroud
shrouded
shrove tuesday
shrub
shrubbery
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان