[فعل]

to shrink

/ʃrɪŋk/
فعل ناگذر
[گذشته: shrank] [گذشته: shrank] [گذشته کامل: shrunk]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 کاهش یافتن کم شدن

معادل ها در دیکشنری فارسی: شور رفتن کوتاه شدن
  • 1.The company's profits have shrunk from £5.5 million to £1.25 million.
    1. سود شرکت از 5.5 میلیون پوند به 1.25 میلیون پوند کاهش یافته‌است.

2 عقب کشیدن (از ترس و...) دور شدن

  • 1.She shrank away from him, covering her face.
    1. او در حالی که صورتش را پوشانده بود، (از ترس) از او دور شد.

3 کوچک شدن آب رفتن (لباس و...)

معادل ها در دیکشنری فارسی: آب رفتن آب رفتن
  • 1.Your sweater will shrink if you wash it at too high a temperature.
    1. اگر ژاکت خود را در آب خیلی داغ بشویید، آب می‌رود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان