خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . اندازه
[اسم]
size
/sɑɪz/
قابل شمارش
1
اندازه
سایز
معادل ها در دیکشنری فارسی:
اندازه
مترادف و متضاد
bigness
extent
largeness
proportions
1.Do these shoes come in children's sizes?
1. این کفشها سایز کودک هم دارند؟
2.The size of those trees is amazing.
2. اندازه آن درختان حیرتآور است.
تصاویر
کلمات نزدیک
sizable following
sixty-seven
sixty-five
sixty
sixtieth
size up
sizeable
sizzle
sizzling
skate
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان