خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . فرونشاندن (تشنگی)
2 . ارضا کردن
[فعل]
to slake
/sˈleɪk/
فعل گذرا
[گذشته: slaked]
[گذشته: slaked]
[گذشته کامل: slaked]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
فرونشاندن (تشنگی)
برطرف کردن (تشنگی)
مترادف و متضاد
quench
1.I slaked my thirst with three cans of Coke.
1. من تشنگیام را با سه قوطی کوکاکولا برطرف کردم.
2
ارضا کردن
تصاویر
کلمات نزدیک
slag
slacks
slackness
slacker
slacken off
slaked lime
slalom
slalom skiing
slam
slam against
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان