1 . بو 2 . بویایی 3 . بوی بد 4 . استشمام 5 . بو کردن 6 . بوی بد دادن 7 . بوی بخصوصی داشتن
[اسم]

smell

/smel/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 بو

معادل ها در دیکشنری فارسی: بو
مترادف و متضاد aroma fragrance scent
  • 1.I love the smell of orange blossoms.
    1. من عاشق بوی شکوفه‌های پرتقال هستم.
  • 2.There's a delicious smell in here.
    2. بوی خوشمزه‌ای [مطبوعی] اینجا می‌آید.
a faint/strong smell of something
بوی کم/شدید چیزی
  • a strong smell of garlic
    بوی شدید سیر
a sweet/fresh/musty smell
بوی شیرین/تازه/کهنه [ناگرفته]

2 بویایی

معادل ها در دیکشنری فارسی: بویایی شامه شم
  • 1.Smell is one of the five senses.
    1. بویایی یک از پنج حواس است.
sense of smell
حس بویایی
  • Dogs have a very good sense of smell.
    سگ‌ها حس بویایی بسیار خوبی دارند.

3 بوی بد بو

مترادف و متضاد odour reek stench stink
  • 1.I wish I could get rid of that smell in the bathroom.
    1. کاش می‌توانستم از شر بوی بد دستشویی خلاص شوم.

4 استشمام بوکشی، بوییدن

معادل ها در دیکشنری فارسی: استشمام استنشاق
[فعل]

to smell

/smel/
فعل گذرا
[گذشته: smelled] [گذشته: smelled] [گذشته کامل: smelled]

5 بو کردن بو کشیدن

معادل ها در دیکشنری فارسی: استشمام کردن بو کردن بوییدن
مترادف و متضاد get a whiff of scent sniff
  • 1.Humans can't smell as well as dogs.
    1. انسان‌ها نمی‌توانند به خوبی سگ‌ها بو بکشند.
to smell something
چیزی را بو کردن
  • Come and smell these flowers!
    بیا و این گل‌ها را بو کن!
to smell something doing something
بوی انجام کاری را حس کردن
  • Can you smell something burning?
    آیا بوی سوختن چیزی را احساس می‌کنی؟
to smell that…
بو کردن اینکه...
  • I could smell that something was burning.
    من می‌توانستم این بو را احساس کنم که چیزی داشت می‌سوخت.

6 بوی بد دادن

معادل ها در دیکشنری فارسی: بو دادن
مترادف و متضاد reek stink
  • 1.Your running shoes really smell!
    1. کفش‌های ورزشی تو خیلی بوی بد می‌دهند!

7 بوی بخصوصی داشتن بوی خوب/بد دادن

معادل ها در دیکشنری فارسی: بو دادن
مترادف و متضاد scent stink
to smell of something
بوی چیزی دادن
  • His breath smelt of garlic.
    نفسش [دهانش] بوی سیر می‌داد.
to smell like something
بوی چیزی دادن
  • What does the perfume smell like?
    عطر بوی چه می‌دهد [چه نوع بویی دارد؟]
to smell + adj
بوی ... دادن
  • Dinner smells good.
    شام بوی خوبی می‌دهد [دارد].
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان