Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . چرت
2 . چرت زدن
[اسم]
snooze
/snuːz/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
چرت
خواب نیمروز
معادل ها در دیکشنری فارسی:
چرت
1.I had a snooze after lunch.
1. من بعد از ناهار یک چرتی زدم.
[فعل]
to snooze
/snuːz/
فعل ناگذر
[گذشته: snoozed]
[گذشته: snoozed]
[گذشته کامل: snoozed]
صرف فعل
2
چرت زدن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
چرت زدن
یک چرت خوابیدن
1.My brother was snoozing on the sofa.
1. برادرم داشت روی مبل چرت میزد.
تصاویر
کلمات نزدیک
snoop
snooker table
snooker
snood
snog
snore
snoring
snorkel
snorkeling
snorkelling
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان