خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . خیساندن
2 . خیس کردن
3 . نفوذ کردن (مایعات)
4 . زیادی پول گرفتن (از مشتری)
[فعل]
to soak
/soʊk/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: soaked]
[گذشته: soaked]
[گذشته کامل: soaked]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
خیساندن
خیس خوردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
خیساندن
1.I usually soak the beans overnight.
1. من معمولاً لوبیاها را یک شب میخیسانم.
2.Leave the apricots to soak for 20 minutes.
2. بگذارید زردآلوها بیست دقیقه خیس بخورند.
2
خیس کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
خیس کردن
1.The rain soaked my clothes.
1. باران لباسهایم را خیس کرد.
3
نفوذ کردن (مایعات)
رسوخ کردن
1.The ink soaked through the paper onto the table.
1. جوهر از کاغذ به روی میز رسوخ کرد.
4
زیادی پول گرفتن (از مشتری)
چاپیدن، گوش بریدن
informal
1.they really soak you at that restaurant.
1. آن رستوران واقعاً زیادی (از مشتریان) پول میگیرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
so-so
so-called
so-and-so
so what?
so to speak
soak the beans overnight.
soak up
soak up the sunshine
soaked
soaked to the skin
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان