خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . صابون
2 . سریال زرد (تلویزیونی یا رادیویی)
3 . صابون زدن
[اسم]
soap
/soʊp/
قابل شمارش
1
صابون
معادل ها در دیکشنری فارسی:
صابون
1.Avoid using perfumed soaps on sensitive skin.
1. از استفاده صابونهای معطر روی پوست حساس پرهیز کنید.
soap and water
آب و صابون
soap bubbles
کف صابون
2
سریال زرد (تلویزیونی یا رادیویی)
سریال آبکی
مترادف و متضاد
soap opera
1.Are you still watching that terrible soap?
1. هنوز داری آن سریال زرد مزخرف را نگاه میکنی؟
[فعل]
to soap
/soʊp/
فعل گذرا
[گذشته: soaped]
[گذشته: soaped]
[گذشته کامل: soaped]
صرف فعل
3
صابون زدن
با صابون شستن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
صابون زدن
تصاویر
کلمات نزدیک
soames
soaking
soaked to the skin
soaked
soak up the sunshine
soap bar
soap opera
soap powder
soapbox
soapstone
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان