خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مرتب کردن
[فعل]
to sort through
/sɔrt θru/
فعل گذرا
[گذشته: sorted through]
[گذشته: sorted through]
[گذشته کامل: sorted through]
صرف فعل
1
مرتب کردن
نظم بخشیدن
1.I need to sort through this desk drawer.
1. من باید داخل این کشوی میز را مرتب کنم.
تصاویر
کلمات نزدیک
sort out
sort of
sort
sorry, what’s your last name again?
sorry, what’s your first name again?
sortie
sorting office
sos
soto
soufflé
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان