خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . (با شی پهن یا کف دست) در کونی زدن (بخصوص برای تنبیه)
[فعل]
to spank
/spæŋk/
فعل گذرا
[گذشته: spanked]
[گذشته: spanked]
[گذشته کامل: spanked]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
(با شی پهن یا کف دست) در کونی زدن (بخصوص برای تنبیه)
1.Her mother spanked her for her rudeness.
1. مادرش به خاطر بی تربیتی او به او در کونی زد.
تصاویر
کلمات نزدیک
spanish-speaking
spanish fly
spanish broom
spanish
spaniel
spanking
spanner
spar
spare
spare key
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان