1 . (با شی پهن یا کف دست) در کونی زدن (بخصوص برای تنبیه)
[فعل]

to spank

/spæŋk/
فعل گذرا
[گذشته: spanked] [گذشته: spanked] [گذشته کامل: spanked]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 (با شی پهن یا کف دست) در کونی زدن (بخصوص برای تنبیه)

  • 1.Her mother spanked her for her rudeness.
    1. مادرش به خاطر بی تربیتی او به او در کونی زد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان