1 . اضافی 2 . دادن 3 . وقت گذاشتن 4 . هدر دادن 5 . امان دادن
[صفت]

spare

/sper/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: sparer] [حالت عالی: sparest]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 اضافی زاپاس، یدکی

معادل ها در دیکشنری فارسی: یدکی یدک زاپاس عوضی
مترادف و متضاد additional extra supplementary surplus principal
a spare key/tire/pen/room ...
کلید/لاستیک/خودکار/اتاق و... یدکی
  • 1. Do you have a spare pen?
    1. یک خودکار اضافی داری؟
  • 2. We've got a spare room if you want to stay overnight.
    2. اگر می‌خواهی شب را بمانی ما یک اتاق اضافی داریم.
[فعل]

to spare

/sper/
فعل گذرا
[گذشته: spared] [گذشته: spared] [گذشته کامل: spared]

2 دادن

مترادف و متضاد give let someone have
to spare something/somebody
چیزی/کسی را دادن
  • Could you spare one of your staff to help us out?
    می‌توانید یکی از کارکنان خود را (به ما) بدهید تا به ما کمک کنند؟
to spare something/somebody for somebody/something
چیزی/کسی به کسی/چیزی دادن
  • We can only spare one room for you.
    ما تنها می‌توانیم یک اتاق به شما بدهیم.
to spare somebody something
به کسی چیزی دادن
  • Can you spare me some change?
    می‌شود به من کمی پول خرد بدهی؟

3 وقت گذاشتن

مترادف و متضاد give somebody time
to spare time
وقت گذاشتن
  • I have to go soon, but I can spare a few minutes.
    من باید زود بروم، اما می‌توانم چند دقیقه‌ای وقت بگذارم.

4 هدر دادن وقت تلف کردن

مترادف و متضاد waste
  • 1.There's no time to spare. We have to leave right away.
    1. اصلاً وقت برای تلف کردن نداریم. باید همین الان برویم.

5 امان دادن عفو کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: امان دادن
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان