خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ذره
[اسم]
speck
/spek/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
ذره
نقطه، خال
1.specks of dust
1. ذرات گرد و خاک
2.The ship was now just a speck in the distance.
2. کشتی دیگر تبدیل به یک نقطه در دوردست شده بود.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
specify
specifically
specific
species
specialized
speckled
speckless
spectacles
spectacular
spectacularly
کلمات نزدیک
specious
specimen
specify
specifics
specification
speckle
speckled
specs
spectacle
spectacled
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان