[اسم]

specimen

/ˈspesɪmən/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 نمونه (آزمایش)

معادل ها در دیکشنری فارسی: نمونه مسطوره
مترادف و متضاد sample
  • 1.specimens of different types of rock
    1. نمونه‌هایی از سنگ‌های مختلف
  • 2.The doctor took a specimen of blood for testing.
    2. دکتر نمونه خون برای آزمایش گرفت.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان