[صفت]

specific

/spəˈsɪf.ɪk/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more specific] [حالت عالی: most specific]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 به‌خصوص مخصوص، مختص

معادل ها در دیکشنری فارسی: بخصوص ویژه مشخص مخصوص
مترادف و متضاد particular peculiar precise general
to be specific to something
مختص چیزی بودن
  • The disease seems to be specific to certain types of plants.
    آن بیماری به نظر می‌رسد مختص گونه‌های خاصی از گیاهان باشد.
English for specific purposes
انگلیسی برای اهداف به‌خصوص

2 دقیق واضح

مترادف و متضاد accurate exact vague
to be more specific
دقیق‌تر بیان کردن/صحبت کردن
  • 1. Could you be more specific about the problem?
    1. می‌توانی آن مسئله را کمی دقیق‌تر بیان کنی؟
  • 2. I asked him to be more specific.
    2. از او خواستم تا دقیق‌تر صحبت کند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان