[اسم]

specialty

/ˌspeʃiˈæləti/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 غذای مخصوص غذای محلی، محصول ویژه

  • 1.Haggis is a Scottish specialty.
    1. جغور بغور غذای محلی اسکاتلندی است.
  • 2.Seafood is a specialty on the island.
    2. غذای دریایی غذای مخصوص آن جزیره است.

2 تخصص

معادل ها در دیکشنری فارسی: تخصص
  • 1.What's your specialty in medicine?
    1. تخصص شما در پزشکی چیست؟
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان