خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پرسنل
[اسم]
staff
/stæf/
قابل شمارش
1
پرسنل
کارکنان
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پرسنل
کادر
کارکنان
مترادف و متضاد
employees
personnel
workers
1.She joined the staff of the Smithsonian Institution in 1954.
1. در سال 1954، او به پرسنل موسسه "اسمیت سونیان" پیوست.
2.So I told my father to tell the staff of the hotel.
2. به پدرم گفتم که به پرسنل هتل گوش زد کند.
members of staff/staff members
اعضای پرسنل
staff development/training
توسعه/آموزش کارکنان
a staff meeting
جلسه کارکنان
تصاویر
کلمات نزدیک
stadium
stacy
stack
stacey
staccato
staff room
staff sergeant
staffer
staffing
staffroom
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان