1 . صحنه‌آرایی کردن 2 . به‌دقت مدیریت کردن
[فعل]

to stage-manage

/ˈsteɪdʒmˈænɪdʒ/
فعل ناگذر
[گذشته: stage-managed] [گذشته: stage-managed] [گذشته کامل: stage-managed]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 صحنه‌آرایی کردن مدیر صحنه بودن

2 به‌دقت مدیریت کردن به‌دقت کنترل کردن

  • 1.He stage-managed his image with astounding success.
    1. او وجهه‌اش را با موفقیت خارق‌العاده (به‌دقت) مدیریت کرد.
to stage-manage a campaign
مدیریت کردن یک پویش
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان