1 . توقف
[اسم]

standstill

/ˈstændstɪl/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 توقف وقفه، ایستایی

معادل ها در دیکشنری فارسی: توقف سکته
  • 1.Traffic came to a complete standstill.
    1. ترافیک به توقف کامل رسید.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان