خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . قدم زدن (بخصوص پس از مدتی عدم تحرک)
[عبارت]
stretch one's leg
/strɛʧ wʌnz lɛg/
1
قدم زدن (بخصوص پس از مدتی عدم تحرک)
راه رفتن
informal
1.I'm going outside to stretch my legs.
1. من میروم بیرون قدمی بزنم.
توضیحاتی در رابطه با stretch one's leg
عبارت stretch one's leg یا پای خود را کش دادن، به معنای تکان خوردن و یا از جای خود بلند شدن و قدم زدن بخصوص پس از مدتی عدم تحرک است.
تصاویر
کلمات نزدیک
stretch marks
stretch limo
stretch back
stretch
stressor
stretch to
stretched
stretcher
stretching
stretchy
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان