Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . کششی (تمرین)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
stretching
/ˈstrɛʧɪŋ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
کششی (تمرین)
1.You must do some stretching before playing soccer.
1. قبل از آنکه فوتبال بازی کنی باید کمی کششی کار کنی.
تصاویر
کلمات نزدیک
stretcher
stretched
stretch to
stretch one's leg
stretch marks
stretchy
strew
strewn with litter
striated
stricken
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان