1 . حومه
[اسم]

suburb

/ˈsʌb.ɜrb/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 حومه

معادل ها در دیکشنری فارسی: حومه
مترادف و متضاد the burbs
  • 1.Box Hill is a suburb of Melbourne.
    1. "باکس هیل" حومه ملبورن است.
  • 2.She lives in the Chicago suburbs.
    2. او در حومه شیکاگو زندگی می‌کند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان