1 . حتماً 2 . خواهش می‌کنم [در جواب تشکر] 3 . مطمئن 4 . مسلم 5 . حتماً 6 . استوار 7 . واقعاً
[حرف ندا]

sure

/ʃʊr/
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 حتماً البته

مترادف و متضاد certainly of course no
  • 1."Are you serious?" "Sure."
    1. «جدی می‌گویی؟» «البته.»
  • 2."Can I take this pen?" "Sure."
    2. «می‌توانم این خودکار را بردارم؟» «حتماً.»
توضیح درباره حرف ندای sure
در انگلیسی محاوره‌ای، مخصوصا در انگلیسی آمریکایی، گاهی مردم به جای گفتن بله (yes) از واژه sure استفاده می‌کنند. این واژه کمی محترمانه‌تر از بله است.

2 خواهش می‌کنم [در جواب تشکر]

  • 1.‘Thanks for the invite.’ ‘Sure.’
    1. «ممنون بابت دعوت.» «خواهش می‌کنم.»
  • 2.‘Thanks for the ride.’ ‘Sure.’
    2. «ممنون که من را رساندید.» «خواهش می‌کنم.»
توضیح درباره حرف ندای sure
در انگلیسی محاوره‌ای، مخصوصا در انگلیسی آمریکایی، گاهی مردم در جواب کسی که از آنها به خاطر کاری تشکر کرده است از واژه sure استفاده می‌کنند. این واژه محترمانه و غیررسمی است.
[صفت]

sure

/ʃʊr/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: surer] [حالت عالی: surest]

3 مطمئن

معادل ها در دیکشنری فارسی: خاطرجمع مطمئن
مترادف و متضاد certain definite positive uncertain unlikely unsure
  • 1.I’m sure he’s still alive.
    1. مطمئنم او هنوز زنده است.
sure of something
از چیزی مطمئن بودن
  • I hope you are sure of your facts.
    امیدوارم از حقایقت مطمئن باشی.
to be sure that ...
مطمئن بودن که ...
  • I'm sure that I left my keys on the table.
    مطمئنم که کلیدهایم را روی میز جا گذاشتم.
sure about something
درباره چیزی مطمئن بودن
  • Are you sure about that?
    درباره آن مطمئنی؟
sure how/whether...
مطمئن بودن که چطور/آیا ...
  • 1. Ask me if you're not sure how to do it.
    1. اگر مطمئن نیستی چطور انجامش دهی از من بپرس.
  • 2. I'm not sure whether I should tell you this.
    2. مطمئن نیستم آیا باید این را به تو بگویم یا نه.
to sound sure
مطمئن به نظر رسیدن
  • You don't sound very sure.
    خیلی مطمئن به نظر نمی‌رسی.
توضیح درباره صفت sure
صفت sure به معنای مطمئن اشاره به کسی دارد که از چیزی مطمئن است یا اینکه مسلما حق را با خود می‌داند و می‌داند که درست می‌گوید.

4 مسلم قطعی

معادل ها در دیکشنری فارسی: حتمی واثق
مترادف و متضاد assured certain
a sure sign/way
نشانه‌ای مسلم/راه قطعی
  • 1. It's a sure sign of economic recovery.
    1. این نشانه‌ای مسلم از بهبود اقتصادی است.
  • 2. There's only one sure way to do it.
    2. تنها یک راه قطعی برای انجام آن وجود دارد.
توضیح درباره صفت sure
صفت sure به معنای مسلم اشاره به چیزی دارد که بتوان بدون شک به آن تکیه کرد و بدون تردید به صحت آن مطمئن بود.

5 حتماً قطعاً

معادل ها در دیکشنری فارسی: حتما
to be sure to be/do something
قطعاً کاری را انجام دادن/قطعاً چیزی بودن
  • 1. If you work hard, you're sure to pass the exam.
    1. اگر سخت تلاش کنی، قطعاً در امتحان قبول می‌شوی.
  • 2. It's sure to rain.
    2. قطعاً باران می‌بارد.
  • 3. The exhibition is sure to be popular.
    3. این نمایشگاه قطعاً محبوب است.
  • 4. You're sure to get lost if you don't stay on the path.
    4. قطعاً گم می‌شوی، اگر در مسیر نمانی.
توضیح درباره صفت sure
صفت sure در این مفهوم در فارسی قید ترجمه می‌شود و اشاره به قطعی یا حتمی بودن عملی دارد.

6 استوار راسخ، با اعتمادبه‌نفس

مترادف و متضاد confident firm steady
  • 1.The drawings impress by their sure sense of rhythm.
    1. نقاشی‌ها با حس استوار ریتمشان آدم را تحت تأثیر قرار می‌دهند.
[قید]

sure

/ʃʊr/
غیرقابل مقایسه

7 واقعاً خیلی

  • 1.Boy, it sure is hot.
    1. پسر، هوا خیلی گرم است.
  • 2.He sure looked unhappy.
    2. او واقعاً ناراحت به نظر می‌رسید.
sure is
واقعاً همینطور است
  • ‘Amazing view’. ‘Sure is.’
    «چه منظره زیبایی.» «واقعاً همینطور است.»
توضیح درباره قید sure
قید sure برای تاکید کردن بر چیزی که گفته شده است استفاده می‌شود و نشان‌دهنده شدید بودن و شدت عمل است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان