Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . تقارن
[اسم]
symmetry
/ˈsɪmətri/
غیرقابل شمارش
1
تقارن
تناسب
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تقارن
1.the perfect symmetry of the garden
1. تقارن بینقص باغ
تصاویر
کلمات نزدیک
symmetrical
symmetric
symbolize
symbolism
symbolically
sympathetic
sympathetic nerve
sympathetically
sympathize
sympathizer
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان