خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . سرنگ
[اسم]
syringe
/sɪˈrɪndʒ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
سرنگ
معادل ها در دیکشنری فارسی:
سرنگ
مترادف و متضاد
hypodermic
hypodermic syringe
1.a beach scattered with used syringes
1. ساحلی پر از سرنگ های استفاده شده
2.insulin syringes
2. سرنگ های انسولین
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
synthetically
synthetic
synthesizer
synthesize
syncope
syrinx
syrup
systema alimentarium
systema digestorium
systema skeletale
کلمات نزدیک
syrian
syriac
syria
syphon
syphilitic
syrup
syrupy
system
system operator
systematic
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان