خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . خیاط (لباس مردانه)
2 . سازگار کردن
3 . خیاطی کردن
[اسم]
tailor
/ˈteɪlər/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
خیاط (لباس مردانه)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
خیاط
خیاطی کردن
درزی
دوزنده
1.The tailor who made the uniforms was from West Virginia.
1. خیاطی که لباس فرم را درست کرد اهل ویرجینیای غربی بود.
[فعل]
to tailor
/ˈteɪlər/
فعل گذرا
[گذشته: tailored]
[گذشته: tailored]
[گذشته کامل: tailored]
صرف فعل
2
سازگار کردن
متناسب کردن
1.This treatment is tailored to the needs of each patient.
1. این روش درمانی متناسب با نیازهای هر بیمار است.
3
خیاطی کردن
دوختن، دوختودوز کردن
1.He was wearing a sports coat which had obviously been tailored in London.
1. او کت اسپرتی پوشیده بود که مشخصاً در لندن دوخته شده بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
taillight
tailless
tailgating
tailgate
tailed
tailor-made
tailored
tailoring
tailpipe
tailplane
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان